علوم انسانی در هر کشوری مهمترین نقش را در جهتبخشی به افکار عمومی و ساخت نرمافزاری اجتماع بر عهده دارد. از آنجا که علوم انسانی شکل دهندهی فرهنگ است و بیتوجهی به آن، آسیبهای جبران ناپذیری را به بار میآورد، لذا رهبر فرزانه انقلاب طی سالهای اخیر بارها در مورد علوم انسانی و اهمیت آن مطالبی را گوشزد کردهاند. ایشان درضمن رهنمودهای خود، همواره به آسیبهای ناشی از وارداتی بودن این علوم اشاره کرده، تلاش برای اسلامی کردن آن را امری لازم برشمردهاند.
در این زمینه میتوان سخنان معظمله را در پنج محور زیر تقسیمبندی کرد:
• تعارض بسیاری از علوم انسانی فعلی با مبانی قرآنی و اسلامی
• وارداتی و ترجمهای بودن علوم انسانی و تضاد آن با فرهنگ بومی
• انتشار سموم فکری و ویروسهای ذهنی در بین افراد جامعه و بهخصوص قشر دانشگاهی
• همسویی با منافع استعمار و دولتهای غربی(تئوریسازی استعماری)
• نابودی خلاقیت و تولید فکر در جامعهی دانشگاهی
در ادامه گزیدهای از سخنان رهبرحکیم و فرزانه انقلاب تقدیم میگردد:
پژوهشهای قرآنی مبنا باشد:
«من دربارهى علوم انسانى گلایهاى از مجموعههاى دانشگاهى کردم - بارها، این اواخر هم همین جور- ما علوم انسانىمان بر مبادى و مبانى متعارض با مبانى قرآنى و اسلامى بنا شده است. علوم انسانى غرب مبتنى بر جهانبینى دیگرى است؛ مبتنى بر فهم دیگرى از عالم آفرینش است و غالباً مبتنى بر نگاه مادى است. خوب، این نگاه، نگاه غلطى است؛ این مبنا، مبناى غلطى است. این علوم انسانى را ما به صورت ترجمهاى، بدون اینکه هیچگونه فکرتحقیقىِ اسلامى را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، میآوریم تو دانشگاههاى خودمان و در بخشهاى مختلف اینها را تعلیم میدهیم؛ در حالى که ریشه و پایه و اساس علوم انسانى را در قرآن باید پیدا کرد. یکى از بخشهاى مهم پژوهش قرآنى این است. باید در زمینههاى گوناگون به نکات و دقایق قرآن توجه کرد و مبانى علوم انسانى را در قرآن کریم جستجو کرد و پیدا کرد. این یک کار بسیار اساسى و مهمى است. اگر این شد، آنوقت متفکرین و پژوهندگان و صاحبنظران در علوم مختلف انسانى میتوانند بر این پایه و براین اساس بناهاى رفیعى را بنا کنند. البته آنوقت میتوانند از پیشرفتهاى دیگران، غربىها و کسانى که در علوم انسانى پیشرفت داشتند، استفاده هم بکنند، لکن مبنا بایدمبناى قرآنى باشد».( دیدار جمعى از بانوان قرآنپژوه کشور در تاریخ (1388/07/28)
بومیسازی بهجای واردات:
«طبق آنچه که به ما گزارش دادند، در بین این مجموعهى عظیم دانشجویى کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلاً دانشجوى دولتى و آزاد و پیام نور و بقیهى دانشگاههاى کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانىاند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینهى علوم انسانى، کار بومى، تحقیقات اسلامى چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینههاى علوم انسانى مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزى که معتقد به جهانبینى اسلامى باشد و بخواهد جامعهشناسى یا روانشناسى یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو براى این رشتهها میگیریم؟این نگران کننده است. بسیارى از مباحث علوم انسانى، مبتنى بر فلسفههایى هستند که مبنایش مادی گرى است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسؤولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوى به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانى را ترجمه کنیم، آنچه را که غربىها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بىاعتقادى به مبانى الهى و اسلامى و ارزشهاى خودمان را در قالب هاى درسى به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلى مطلوبى نیست. این از جملهى چیزهایى است که بایستى مورد توجه قرار بگیرد؛ هم در مجموعههاى دولتى مثل وزارت علوم، هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، هم در هر مرکز تصمیمگیرى که در اینجا وجود دارد؛ اعم از خود دانشگاهها و بیرون دانشگاهها».( دیدار با اساتید دانشگاهها 1388/06/08
پیشگیری از مسمومیت ذهنی :
« اینکه بنده دربارهى علوم انسانى در دانشگاهها و خطر این دانشهاى ذاتاً مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاهها، هم به مسئولان- به خاطر همین است. این علوم انسانىاى که امروز رایج است، محتواهایى دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامى و نظام اسلامى است؛ متکى بر جهانبینى دیگرى است؛ حرف دیگرى دارد، هدف دیگرى دارد. وقتى اینها رایج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت میشوند؛ همین مدیران مىآیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسایل سیاسى داخلى، خارجى، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند. حوزههاى علمیه و علماى دین پشتوانههایى هستند که موظفند نظریات اسلامى را در این زمینه از متون الهى بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، براى برنامهریزى، براى زمینهسازىهاى گوناگون. پس نظام اسلامى پشتوانهاش علماى دین و علماى صاحبنظر و نظریات اسلامى است؛ لذا نظام موظف به حمایت از حوزههاى علمیه است، چون تکیهگاه اوست( دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم در تاریخ 1389/07/29
جزمیت ها را بشکنید:
«باید مغزهاى متفکر استاد و دانشجوى ما بسیارى از مفاهیم حقوقى، اجتماعى و سیاسى را که شکل و قالب غربى آنها در نظر بعضى مثل وحى منزل است و نمىشود دربارهاش اندک تشکیکى کرد، در کارگاههاى تحقیقاتى عظیم علوم مختلف حلاجى کنند؛ روى آنها سؤال بگذارند؛ این جزمیتها را بشکنند و راههاى تازهاى بیابند؛ هم خودشان استفاده کنند و هم به بشریت پیشنهاد کنند. امروز کشور ما محتاج این است؛ امروز انتظار کشور ما از دانشگاه این است. دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرمافزارى همهجانبه و عمیق در اختیار این کشور و این ملت بگذارد تا کسانى که اهل کار و تلاش هستند، با پیشنهادها و با قالبها و نوآوریهاى علمى خودى بتوانند بناى حقیقى یک جامعهى آباد و عادلانهى مبتنى بر تفکرات و ارزشهاى اسلامى را بالا ببرند. امروز کشور ما از دانشگاه این را مىخواهد. دانشگاه را مشغول چه کارى کنند که دانشجو و استاد را از این راه باز بدارند؟ یقین بدانید یکى از چیزهایى که امروز مورد توجه سرویسهاى اطلاعاتى است، این نکته است که ببینند چگونه مىتوانند دانشجوى بیدار و دانشگاه آگاه ایرانى را از آن راهى که مىتواند به اعتلاى کشور بینجامد، منصرف کنند و مانعش بشوند.
من البته دربارهى تفکّر و فرهنگ وارداتى غرب بارها صحبت کردهام. بعضى ممکن است این را حمل بر نوعى تعصّب و لجبازى کنند. نه؛ این تعصّب و لجبازى نیست. براى به زنجیر کشیدن یک ملت، هیچ چیزى ممکنتر و سهلتر از این نیست که قدرتمندان عالم بتوانند باورهاى آن ملت و آن کشور را بر طبق نیازهاى خودشان شکل دهند.
تئوری سازی استعماری
هر باورى که یک ملت را به اتّکاى به خود، اعتماد به نفس، حرکت به جلو و تلاش براى استقلال و آزادى وادار کند، دشمن خونى آن، کسانى هستند که مىخواهند با قدرت متمرکز، همهى دنیا را در اختیار بگیرند و به نفع خودشان همهى بشریت را استثمار کنند. لذا با آن فکر مبارزه مىکنند. در نقطهى مقابلش، سعى مىکنند با راهها و شیوههاى مختلف، افکار و باورها و جهتگیری هایى را در میان آن ملت ترویج کنند که به گونهاى بیندیشد که آنها مىخواهند. وقتى آنطور اندیشید، آنگونه هم عمل و حرکت خواهد کرد. این یک ابزار بسیار رایج است؛ تئورىسازى استعمارى. این کار را از اوّلِ انقلاب در ایران کردهاند و امروز هم مىکنند. در جاهاى دیگر دنیا هم انجام دادهاند؛ مخصوص این دوران هم نیست.
در قرن نوزدهم، انگلیسیها جنگها و لشکرکشیهاى استعمارى را شروع کردند. آنها به آفریقا و آسیا و هند و جاهاى دیگر مىرفتند و کشورها را تصرف مىکردند و انسانها را به بردگى مىگرفتند. امروز دهها میلیون سیاهپوست امریکایى که در آن شرایط زندگى مىکنند، از اولاد همان بردگانى هستند که همین آقاهاى متمدّن قرن نوزدهم، آنها را از آفریقا و از میان خانوادهها و از آغوش پدران و مادرانشان بیرون کشیدند و براى کارگرى و مزدورى و نوکرى به آنجا بردند. این کارها جنایتهاى آشکار بود. براى اینکه بتوانند این کارهاى خلاف عقل و خلاف شرع و خلاف همهى قوانین بشرى را به گونهاى توجیه کنند، برایش تئوریهاى به اصطلاح روشنفکرى و روشنفکرپسند درست مىکردند. خود نام «استعمار» یکى از همین تئوریهاست؛ یعنى براى آبادى این مناطق مىرویم! عیناً همین مطلب امروز در دنیا وجود دارد. کسانى که مىخواهند بر روى زندگى و منابع انسانى ملتها کار کنند و از آن بهرهبردارى نمایند، یکى از کارهایشان تئورىسازى براى ملتهاست.
میخواهند سلطه گذشته را احیا کنند
من مىخواهم محیط دانشگاه و جوان دانشجوى خودمان را توجّه بدهم که مواظب تئوریهاى وارداتى غربى که هیچ هدفى جز حفظ آن روابط تحکّمآمیز غرب با کشورهایى از قبیل کشور ما را ندارد، باشند. البته تحت نامهاى مختلف، بسیار حرفها زده مىشود؛ اما هدف یک چیز بیشتر نیست. این انقلاب و این نظام و این حرکت عظیم مردمى آمده و این سلطه و اتوریتهى تحکّمآمیزغربى را در این کشور شکسته است. امروز در کشور ما ارزشهاى غربى به صورت قانونى و رایج وجود ندارد. امروز دادن منافع کشور به بیگانگان، در کشور ما یک امر مذموم محسوب مىشود. امروز سفرهاى را که با هزاران طمع در این کشور پهن کرده بودند – بخصوص امریکاییها – جمع شده مىبینند. این براى مراکز قدرت و تسلّط جهانى، خسارت کمى نیست. براى برگرداندن اوضاع به صورت قبلى چه کار کنند؟ اوایل انقلاب ناشیانه آمدند و جنگِ روبهرو راه انداختند؛ ولى وقتى بینىشان به خاک مالیده شد، فهمیدند راهش این نیست. لذا به جنگ فرهنگى متوسّل شدند. جنگ فرهنگى کار آسانى نیست؛ کار زبدگان است. لذا زبدگان مىنشینند فکر مىکنند و نسخه مىنویسند و متأسفانه عدّهاى هم در داخل همانها را رله مىکنند! آنها حرفهایى را مىزنند، عدّهاى هم فارسىِ آن را مىگویند و شکل بومى به آن حرفها مىدهند! باید مراقب اینها بود».( دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیرکبیر 1379/12/09
تولید علم و نوآوری در علوم انسانی:
«مسألهى تولید علم فقط مربوط به علوم پایه، تجربى و … نیست، بلکه شامل همهى علوم و از جمله علوم انسانى است. ما بخصوص در زمینهى علوم انسانى، برخلاف آنچه که انتظار مىرفت و توقّع بود، حرکت متناسب و خوبى نکردهایم، بلکه مفاهیم گوناگون مربوط به این علم را – چه در زمینهى اقتصاد و چه در زمینههاى جامعهشناسى، روانشناسى و سیاست – به شکل وحی مُنزل از مراکز و خاستگاههاى غربى گرفتهایم و بهصورت فرمولهاى تغییر نکردنى در ذهنمان جا دادهایم و بر اساس آن مىخواهیم عمل و برنامهى خودمان را تنظیم کنیم! گاهى که این فرمولها جواب نمىدهد و خراب درمىآید، خودمان را ملامت مىکنیم که ما درست بهکار نگرفتهایم؛ در حالىکه این روش، روشِ غلطى است. ما در زمینهى علوم انسانى احتیاج به تحقیق و نوآورى داریم. مواد و مفاهیم اساسىاى هم که بر اساس آن مىتوان حقوق، اقتصاد، سیاست و سایر بخشهاى اساسى علوم انسانى را شکل داد و تولید و فراورى کرد، به معناى حقیقى کلمه در فرهنگ عریق و عمیق اسلامى ما وجود دارد که باید از آن استفاده کنیم. البته در این قسمت، حوزه و استادان مؤمن و معتقد به اسلام مىتوانند با جستجو و تفحّص، نقش ایفا کنند. اینجا از آنجاهایى است که ما باید به تولید علم برسیم».( دیدار جمعى از استادان دانشگاههاى سراسر کشور درتاریخ1382/08/08
نظرات شما عزیزان: